
عدد هجده تو را به کجا می برد؟
خوب دقت کن.
آری...
تعداد شهدای بنی هاشم...
امروز برایت به همین تعداد، از ویژ گی هایی
خواهم گفت که خداوند از هنگام بارداری دخت رسول الله، به او ارزانی داشت.
یک: گفته بودیم پیامبر نور و است و علی نور است
و فاطمه نور است و حسنین نیز...
و گفته بودیم سر منشأ این نور چیست و از
کجاست.
ببین عنایت پروردگار را...
زهرا نور است ولی به هنگام بارداری حسین می
فرمود: در شب تاریک نیازی به چراغ نداشتم؛ و پیامبر به او می فرمود:فروغ خاصی در
چهره ات مشاهده می شود؛ و نیز بانوی دو عالم می فرمود: در دوران بارداری به حسین
صدای تقدیس و تسبیح از او می شنیدم و به هنگام خواب، دو شخصیت نورانی بر من دعا می
خواندند.
دو: هر کودکی از این خاندان متولد گشت، خداوند
به وسیله ی فرشتگان، میلادش را تبریک و تهنیت می گفت؛ اما این فقط مخصوص حسین است
که خداوند با پنج وحی، ولادتش را تبریک گفت.
پروردگار به رضوان، کلید دار بهشت، وحی
فرمود که این زیبایی که در بهشت از این پس پدیدار گشته به سبب میلاد حسین است.
به حوریان بهشتی وحی فرمود که خود را به
زیباترین زیبایی ها بیارایید و به سبب میلاد سبط رسول، به دیدار یکدیگر روید.
به فرشتگان وحی فرمود که به سبب میلاد حسین،
صف کشیده و صدای خود را به ندای سبحان الله و الحمد الله و الله اکبر بلند کنید.
به جبرئیل وحی فرمود به سبب میلاد حسین، نزد
پیامبر رفته و او را تهنیت گوید.
و برای بار دوم به جبرئیل وحی فرمود با
هزاران گروه از فرشتگان، با بیشترین تشریفات، نزد پیامبر رفته و این تولد را به او
تبریک بگویند.
سه: تا کنون با خود اندیشیده ای که نام فرزندت
را بر چه معیار و اساسی انتخاب کنی؟
فاطمه از علی پیشی نگرفت؛ علی از پیامبر؛ و
پیامبر از خدا...
خداوند نیز این مولود را محترم شمرد و خود
نام حسین را بر او نهاد.
چهار: سوگواری بر اباعبدالله، از ابتدای خلقت تا
قیام قیامت ادامه دارد.
چنان که در تولد آن حضرت، خداوند به جبرئیل
فرمود: بعد از رساندن تبریک، پیامبر را به سبب کشته شدن فرزندش تسلیت بگو.
با خود می گویم: چه میلاد غم انگیزی...
مانند زمانی می ماند که می خواهی بخندی اما
غمی در سینه داری که مانع می شود.
پنج: قابله ی حسین نیز تنها مختص اوست و این از
عنایات الهی به ارباب است که حوریه ای بهشتی را که برتر از همه ی حوریان بود، با
همراهی عده ای دیگر به سوی دخت رسول الله فرستاد.
شش: شفای دل های ما، تربت یار است و چه احترام
زیبایی به گاهواره ی حسین عطا شد که شفای دل فطرس پناه بردن به گاهواره ی او بود.
هفت: زهرا(س) به خواب رفته بود که علی(ع) آمد.
گهواره ی حسین تکان می خورد.
خداوند از احترام به گهواره ی حسین هم دریغ
نکرد و میکائیل و فرشتگان دیگر را مسئول تکان دادن آن قرار داده بود.
هشت: چه زیباست نوای لالایی گوش نوازی که کودکان
را مست خواب می کند و چه زیباتر است برای کودک علی(ع)...
او تنها کسی بود که جبرائیل به اذن خداوند
برایش لالایی می خواند.
نه: انس به شیر مادر، در همه ی کودکان وجود
دارد اما نمی دانم این کدامین شرافت بود که حسین از انگشت پیامبر، تغذیه می نمود.
این منتهای وراثت مستقیم از بهترین انسان
روی زمین است.
ده: جامه ی زیبایی به حسین ارزانی داشته اند.
پیراهنی از پر جبرائیل...
هدیه ای که خداوند به اربابمان عطا کرد و
پیامبر به دست مبارک خویش، بر تن حسین نمود.
آه...
اکنون به یاد آن پیراهنی افتادم که...
یازده: در این دنیا، هیچ قبری قبل از دفن صاحبش
زیارت نشده مگر قبر حسین...
و این احترام خاصی است که تمامی انبیا، از
آدم تا خاتم، قبر پاک او را قبل از شهادتش زیارت نمودند.
دوازده: انا قتیل العبرات...
این را در ذهنت نگه دار تا روزی برایت بگویم
خداوند چگونه بر اشک دیدگان حسین، احترام ویژه ای قرار داد.
سیزده: در آسمان ها و به دست فرشتگان شیشه ای
خونین وجود دارد و این خون همان خونی است که فرشتگان در روز عاشورا از قتله گاه
حسین با خود برداشتند و این تنها مخصوص ارباب ماست و بس...
چهارده: باز هم می گویم که حسین ما قتیل العبرات
است؛ نه تنها خداوند به اشک او شرافت داد، بلکه بر اشک عزادارانش نیز شرافتی عطا
نموده که تنها مختص اوست.
یادتان می آید برایتان گفته بودم از آمیخته
شدن قطرات اشک هایی که برای حسین می ریزیم با آب حیات؟
پانزده: به مسیر این اشک ها نیز عزتی عنایت شده که
غم و اندوه و خواری و ذلت را از آن مسیر دور می کنند.
شانزده: ارزش خاصی برای مجالسی که بر حسین گرفته می
شود، از سوی خداوند ارزانی شده که آن نیز بخش خاص خودش را می خواهد برای بیان...
هفده: شفاعتگری دو جایگاه دارد که هر دو جایگاه
به حسین ارزانی داشته شده...
شفاعت به هنگام تولد از فرشتگان و شفاعت در
قیامت از انسان ها...
هجده: خداوند احترام خاصی به تربت حسین و مکان
قبر او عطا فرمود که از بیست و پنج متری تا چهار فرسخی آن، به نسبت نزدیکی به قبر
پاک آن حضرت، فضیلت خاصی نهاده شده است. همان گونه که ارباب فرمود:خداوند این نقطه
از زمین را به هنگام آفرینش و گسترش زمین، برای خود برگزید و برای آن ویژگی هایی
قرار داد.
پرداختن به ویژگی های زمین کربلا بماند برای
دل نوشته ی بعدی...
اما اکنون به تک تک این هجده ویژ گی با چشم
دیگری بنگریم:
یک: به اذعان آن شغالان بی حیا، هرچه کار بر
ارباب سخت تر می شد و حلقه ی محاصره تنگ تر می گشت، نور چهره ی ارباب، از پس آن
همه زخم و خون، نمایان تر می شد.
دو: به هنگام شهادت، فوج فوج فرشتگان می آمدند؛
این بار نه برای تبریک، بلکه به سبب آشفتگی از شهادت حسین...
سه: همانگونه که نام حسین را پروردگار عالمیان
بر او نهاد، برای قبض روحش نیز خود اقدام کرد.
چهار: این لطف تنها برای حسین است که در هر لحظه
ای از زندگی دنیوی و اخروی، بر حسین سوگواری می شود، حتی به هنگام تلقین که می
خوانیم: و حسین شهید بکربلا امامی...
پنج: از غم علی اصغر، چنان عرصه بر حسین تنگ شد
که ندا آمد او را به ما بسپار که در بهشت توسط حوریه ای بهشتی از او نگهداری خواهد
شد.
شش: هرگاه دلت به دنبال شفاست، حریم ارباب دوای
دردت می شود.
هفت: در این باب چه می توانم بگویم جز:
اگر گهواره را پس داده بودند
دلش خوش بود با طفل خیالی
هشت: ای کاش جبرئیل بود تا کودک رباب از صدای دل
انگیز لالایی خواندنش، در آن غوغا، لحظه ای چشم بر هم می گذاشت.
نه: زبان آن کسی که از انگشت پیامبر تغذیه می
نمود، چنان خشک شده که بی اراده در دهان می چرخد و آن چنان زخم شده که ...
ده: آمدم از پیراهن حسین بگویم. چه گروه پست
فطرتی که حتی به لباس تکه تکه شده ای هم رحم نکردند و چگونه توانستند ستر و پوشش
را از بدن ارباب برگیرند؟
یازده: سال های سال در پی محو آثار قبر حسین
برآمدند و اکنون نیز فرقه ی وهابیت در صدد این هستند تا آن را از بین ببرند،
لیکن... هیهات، هیهات...
دوازده: مگر می شود تنها فرزندت اشک بریزد و تو دلت
نسوزد و حال آن که حسین دردانه ی خداوند است و ثارالله...
سیزده: اگرچه فرشتگان شیشه ای از خون حسین را در
آسمان با خود دارند اما تو نیز به هنگام غروب آفتاب به آسمان نگاه کن؛ این سرخی که
می بینی بعد از آن در آسمان پدیدار شد که در عاشورای سال شصت و یک، حسین خونی را
که از سینه اش فوران می کرد به آسمان پاشید.
چهارده: کاش اشک های ما باران بود برای آن زمانی که
ارباب و خاندانش از تشنگی جگرشان می سوخت.
پانزده: کدام چشمی است که بر حسین بگرید و زهرا آن
را از غم نرهاند؟
شانزده: چقدر دلم تنگ محرم شده...
هفده: کارهایت را ارزیابی کن؛ آیا من و تو نیز
شامل شفاعتگری حسین می شویم؟
هجده: چقدر در کربلا معجزه دیده ای و آن زمین
چگونه ویژگی هایش را به تو نشان داده...؟
ای فدایی حسین!
این بار حرفی ندارم تا با تو بگویم.
این بار تلنگری نیست که بر خودمان بزنیم؛ چه
بسا تمام حرف هایی که در این باب بیان شد، خود تلنگری بود و حرفی برای من باقی
نمانده...
اگر دلت یاری کرد، برایم از لایق بودن یا
نبودنت برای شفاعتگری حسین بگو...
برایم از معجزاتی بگو که در کربلا مشاهده
کردی...
و این را بدان!
ای کربلا رفته و ای کربلا نرفته...
کل یوم عاشورا و کل ارض کرببلا...
عاشورا نزدیک است...
ادامه دارد...
برداشت از این مطلب با ذکر نام نویسنده و لینک وبلاگ بلامانع است.
در غیر اینصورت مشکل شرعی خواهد داشت.