
طراحی از: مهرداد ترکش
بررسی روایات
آیت الله خویی روایات در مورد مختار را به
دو دسته تقسیم نموده است:
روایات ذم و روایاتی که در مدح مختار وارد
است و می گوید: روایاتی که در مدح مختار است قوی تر می باشد. 1
ایشان بعد از نقل و رد روایاتی که در نکوهش
مختار رسیده و ذکر اینکه اکثر این روایات از نظر سند ضعیف و یا دارای اشکال است،
می فرماید: «ما قبلاً یادآور شدیم که علاوه بر ضعف اسناد روایاتی که در مذمت مختار
رسیده است، بر فرض صحت و قبول آن، می توان این روایات را حمل بر تقیه کرد.» 2
همانطور که در قسمت های گذشته بیان شد،
بسیاری از علمای بزرگ حدیث و رجال شیعه این روایات را حمل بر تقیه کرده اند. شایان
ذکر است روایاتی از سوی ائمه در دست است که بر فرض صحت سند، حمل بر تقیه شده است.
بنی امیه به شدت به مختار حساسیت داشتند و
تا توانستند شخصیت او را تخریب کرده و دروغ های بزرگی به وی نسبت داده اند و حتی
همانطور که در قسمت های قبل نمونه هایی را ذکر کردیم، روایاتی را جعل کرده اند؛
برادران اهل سنت و به ویژه آخوندهای درباری و راویان جعال که حاشیه نشین سلاطین
اموی و حتی عباسی بودند، برای اظهار کینه و عداوت خود نسبت به شیعیان و به ویژه
چهره های سرشناس شیعه، از هرگونه افترا و دروغ، کوتاهی نکردند. آنان حتی نسبت به
ائمه روایاتی نقل کرده اند و تهمت هایی زده اند که در بعضی موارد دیده می شود،
ائمه ی معصومین(علیهم السلام) برای حفظ جان خود و شیعیان و حفظ وحدت مسلمین، در
نکوهش نزدیکترین یاران خود روایاتی را نقل کرده اند و این نبود مگر از باب تقیه...
در شرح حال زرارة و محمد بن مسلم و زید بن
علی و دیگر خواص اصحاب در کتب رجال دیده می شود که چگونه ائمه ی اطهار(علیهم
السلام) بر اساس تقیه سخت ترین حمله ها را نثار آنان می کردندو بدیهی است چنین
روایاتی بر اساس تقیه و رعایت مسائل سیاسی در عصر ائمه بوده است. 3
بنابراین می توان گفت بر فرض صحت روایات
صادره از سوی ائمه نسبت به مختار و نکوهش او، حمل بر تقیه می شود. با این حال،
ائمه ی اطهار در موارد لازم و با رعایت جوانب قضیه، حقایق را روشن می کردند و نظر
واقعی خود را نسبت به این گونه افراد بیان می داشتند تا خواص اصحاب مطلع باشند و
خدای نکرده بعدها این افراد پاک، مورد اتهام واقع نشوند.
اینک به روایات مدح و نکوهش و پاسخ آن ها می
پردازیم:
روایت اول
کشّی در رجال خود از مردی به نام
حبیب خثعمی، از امام صادق(ع) روایت می کند که فرمود: «مختار بر امام سجاد(ع) دروغ
می بست.» 4
این روایت از نظر سند بسیار ضعیف است 5،
زیرا حبیب راوی این حدیث، مجهول الحال است.
روایت دوم
از امام باقر(ع) نقل است که فرمود:
مختار هدایای را همراه نامه ای از عراق به
مدینه، خدمت امام سجاد(ع) فرستاد ولی امام آن را قبول نکرد و فرمود: «از در خانه ی
من دور شوید! من هدایای دروغگویان را قبول نمی کنم و نامه ی آن ها را نمی خوانم.»
ماموران مختار، سرخط نامه را محو کردند و به جای آن نام محمد حنفیه را نوشتند.
سپس امام باقر(ع)فرمود: «در نامه ی مختار
عبارت مناسبی به امام ننوشته بود، بلکه نوشته بود: ای پسر بهترین کسی که بر زمین
راه رفت و زندگی کرد. 6
در سند این روایت «عبیدی» ذکر شده است که
سید بن طاووس و ابن بابویه در نوادر الحکمه او را ضعیف می دانند و شیخ طوسی
او را از غلات ذکر کرده است.
بر فرض صحت روایت، جنبه ی تقیه داشته و حال
آنکه قبل از علنی شدن دعوت مختار، امام هدایا را قبول می کرد و این توجیه این
روایت است و اگر چنین نباشد، لازمه ی ان تناقض در کار امام است و ساحت امام از
ارتکاب آن منزه است. 7
روایت سوم
عمر بن علی، فرزند امام سجاد(ع) می گوید:
مختار مبلغ بیست هزار دینار برای امام سجاد(ع) فرستاد و حضرت این پول را قبول کرد
و با آن خانه یعقیل بن ابی طالب و خانه های سایر بنی هاشم را که مخروبه بود، نعمیر
و بازسازی کرد.
سپس می گوید: پس از آن نیز مختار مبلغ چهل
هزار دینار برای حضرتش فرستاد و این زمانی بود که مختار اظهارات ناروایی داشت.
امام این بار پول را نپذیرفت.
کشّی می گوید: و اظهارات نابجای مختار، همان
ادعای امامت برای محمد حنفیه بود که طرفداران این فکر را کیسانیه می گویند و این
ها همان مختاریه هستند. 8
آیت الله خویی در رد این سه روایت می گوید:
این روایات از نظر سند به طور جدی ضعیف اند و علاوه بر ضعف سند، مضمون روایت دومی،
تناقض و تهافت دارد. بر فرض اگر هم روایات صحیح باشد، از روایاتی که در مذمت صحابه
ی برجسته ی امام صادق(ع) چون زرارة و محمد بن مسلم و برید و سایر صحابه رسیده،
بیشتر نیست. 9
همانطور که آن روایات حمل بر تقیه شده است،
این روایت نیز حمل بر تقیه می شود.
روایت چهارم
شیخ صدوق روایت مرسلی 10 را نقل می کند که
ما در ابتدای این مبحث آن را آوردیم که مختار به عمویش پیشنهاد تحویل امام حسن(ع)
به معاویه را داد و مردم بر او شوریدند و با وساطت عمویش، وی را عفو کردند.
آیت الله خویی می گوید: این روایت به جهت
مرسله بودن آن، قابل اعتماد نیست. و می افزاید: بر فرض صحت این روایت می توان گفت
که مختار با بیان این مطلب، قصد داشت رأی و نظر عمویش را کشف کند تا اگر چنین قصدی
داشت، خود از جان امام محافظت کند. و بعضی از فضلا نیز گفته اند: اتفاقاً روایتی
در تایید این توجیه از امام معصوم یافته اند. 11
در روایت که صاحب اعیان الشیعه نقل
کرده، این جمله به چشم می خورد: مختار به عمویش گفت که می خواستم تو را آزمایش
کنم. 12
آیا مختار به جهنم می رود؟!
آیت الله خویی پس از نقل و رد چندین روایت
در مذمت و نکوهش مختار، می فرماید: بعضی علما بر این عقیده اند که چون مختار خوش
عقیده نبوده مستحق عذاب و رفتن به جهنم است، لیکن به واسطه ی شفاعت امام حسین(ع)
نجات می یابد. علامه مجلسی به این نظریه تمایل پیدا کرده و آن را وجه جمع بین
اخبار مدح و ذم دانسته است و دستاویز این آقایان، این دو روایتی است که در ادامه
می آید:
روایت پنجم
شیخ طوسی با اسنادش از امام صادق(ع) نقل
کرده است: پیامبر در هنگام عبور از صراط در حالی که علی و حسن و حسین(علیهم
السلام) پشت سر اویند، وقتی به وسط پل رسیدند، مختار فریاد می زند: ای حسین! من
خونخواه تو بودم!
پیامبر به حسین می فرماید: جوابش را بده.
امام حسین(ع) ناگهان مانند عقاب شکاری، خود را به قلب آتش می زند و مختار را از آن
بیرون می کشد، در حالی که بدنش سیاه شده و اگر قلبش را می گشود، محبت آن دو را در
آن می یافت. 13
روایت ششم
روایت سرائر است و مضمون ان مانند
روایت قبلی است و از ترجمه ی آن صرف نظر نمودیم. 14
آیت الله خویی در ذیل این دو روایت می
فرمایند: این دو روایت از نظر سند ضعیف هستند، روایت اول به سبب مرسله بودن آن و
نیز به دلیل وجود امیة بن قیس که مورد وثوق نیست.
و روایت دوم به خاطر جعفر بن ابراهیم حضرمی
است که در سلسله ی سند است و وثاقت او ثابت نشده، در صورتی که «ابان»، روایت را از
او نقل کرده باشد و نقل روایت جعفر بن ابراهیم از «زرعه» عجیب است، زیرا اگر جعفر
همان کسی باشد که شیخ طوسی او را از اصحاب امام رضا(ع) شمرده است، امکان ندارد که
او بدون واسطه از ابان روایت کند و اگر همان زرعه باشد که «برقی» او را از اصحاب
امام باقر(ع) می داند، این هم باعث شگفتی است.
همچنین در اخر این روایت گفته شده: اگر قلب
مختار را می شکافتند، محبت آن دو بود.
علامه ابوعلی در منتهی المقال می
گوید: معنای حب ان دو معلوم نیست که مقصود حب ابوبکر و عمر باشد، بلکه مقصود، حب
دنیا و ریاست است. 15 (البته فرض ایشان در صورت صحت روایت است که متذکر شدیم که
این روایت هم در سند و هم در دلالت آن اشکال است.)
علامه مقرم در رد این روایت می گوید:این
روایات از سوی راویان بدسیرت نقل شده، زیرا در سند روایت نام زرعه به چشم می خورد.
این مرد از فرقه ی واقفیه است و علامه در خلاصه یادآور شده است و نام او را
در قسمت ضعفا که به روایات آنان اعتنا نمی شود، آورده است. 16
روایت هفتم
بلاذری نقل می کند: مختار نامه ای به همراه
هدایا نزد امام سجاد(ع) فرستاد و می خواست با او بیعت کند، اما امام قبول نکرد و
به مسجد آمد و مختار را نکوهش کرد. مختار که چنین دید نامه ای به محمد حنفیه نوشت
و خواست با او بیعت کند. وقتی امام سجاد(ع) باخبر شد به نزد محمد حنفیه رفت و او
را از این عمل نهی کرد و دستور داد محمدحنفیه بطور علنی از مختار تبری جوید. ابن
عباس او را از این کار منع کرد و محمد نیز سخن این عباس را پذیرفت. 17
اولاً این روایت از نظر سند ضعیف و مرسله
است.
ثانیاً بر فرض صحت آن، با توجه به موقعیت
امام سجاد(ع) در مدینه و تسلط ابن زبیر بر حجاز و حکومت بنی امیه در شام، حمل بر
تقیه می شود و امام می خواست با این شیوه دشمنان را منحرف سازد تا به ارتباط او با
مختار پی نبرند.
ثالثاً این روایت در تضاد با روایاتی است که
در بحارالانوار آمده و علمای شیعه ان را قبول کرده اند که امام سجاد(ع)
هدایای مختار را می پذیرفت و خود بلاذری می گوید:محمدحنفیه هدایای مختار را می
پذیرفت. 18
رابعاً درخواست امام از محمدحنفیه مبنی بر
تبری از مختار، حمل بر تقیه می شود.
خامساً با توجه به خضوع و اطاعت محمد حنفیه
از فرزند برادرش، آیا معقول است که وی به توصیه ی امام عمل نکند ولی به تذکر ابن
عباس ترتیب اثر دهد؟
روایت هشتم
صاحب انساب الاشراف نقل می کند: مردی
به نام معاویة بن ثعلبه، نزد محمدحنفیه رفت و خواست با اجازه ی او به مختار و
قیامش بپیوندد. محمد به او گفت: با او همراهی نکن زیرا ما اهل بیت با زور بر مردم
حکومت نمی کنیم و امیرمومنان هرگز بدون بیعت مردم قیام نکرد.
در رد این روایت می توان گفت سند این روایت
ضعیف است و می توانآن را حمل بر تقیه کرد. احتمال دارد تخطئه ی محمدحنفیه به دلیل
بی اعتمادی به شخص سوال کننده باشد و به علاوه، این روایت معارض با روایاتی است که
محمد حنفیه در تایید و امضای کار مختار، بیان داشته است.
آنچه در قسمت بعد خواهید
خواند...
شخصیت محمد حنفیه
علاقه ی محمدحنفیه به پدر و امام حسن و امام
حسین
ستایش علی از محمدحنفیه
چرا محمدحنفیه به کربلا نیامد؟
برای دسترسی به منابع این نوشته به ادامه ی
مطلب مراجعه کنید.