قهرمان ثار(13)

در ادامه ی بحث های مربوط به اثبات حقانیت و شرعیت قیام مختار به شخصیت محمدحنفیه رسیدیم که در مطلب گذشته، کوتاهی از زندگی و شخصیت ایشان را بیان کردیم.
اینک ادامه ی مطلب را با روایاتی مبنی بر اعتقاد او نسبت به امامت امام سجاد پیگیری می کنیم.
محمدحنفیه و امامت امام سجاد(ع)
امام صادق(ع) فرمود: « محمدحنفیه نمرد مگر آنکه به امامت علی بن الحسین(ع) اقرار و اعتراف داشت و وفات او در سال84 هجری قمری بود.» 1
این روایت را شیخ صدوق و مجلسی نقل کرده اند.
علامه مامقانی در دفاع از محمدحنفیه و اعتقاد او به امامت امام سجاد(ع) می فرماید: « بعد از جریان شهادت حجرالاسود بر حقانیت امامت امام سجاد(ع) حتی محمدحنفیه به پای امام سجاد(ع) افتاد و اظهار اطاعت و خضوع کرد و دیگر از آن پس، این مطالب را مطرح نکرد.» 2
شهادت حجرالاسود
اعتقاد محمدحنفیه را بر اساس روایت صحیحه ای که در کتاب اصول کافی 3 نقل شده بیان می کنیم.
زراره از امام باقر(ع) نقل می کند که فرمود: « پس از کشته شدن امام حسین(ع) محمدحنفیه به امام علی بن الحسین(ع) عرض کرد: می دانی که پیامبر وصیت و امامت را بعد از خود به امیرمومنان داد و سپس به امام حسن و بعد هم امام حسین. لیکن پدر شما برای خود جانشینی معرفی نفرمود. حال که من عموی شما هستم و زاده ی علی ام و سن بیشتری دارم، بر امامت سزاوارترم!
امام در پاسخ فرمود: ای عمو! از خدا بترس و چیزی را که حقت نیست، مخواه. ای عمو! همانا پدرم قبل از عزیمت به عراق در این باره به من وصیت نمود و ساعتی قبل از شهادت نیز با من تجدید عهد کرد.
حضرت سلاح پیامبر را که از وسایل مخصوص نزد امامان است را به او نشان داد و فرمود: همانا خداوند امر امامت را در نسل حسین قرار داده است.
اگر می خواهی بیا نزد حجرالاسود برویم و او داوری کند.
آن ها نزد حجرالاسود رسیدند. امام به او فرمود: تو به درگاه خدا دعا کن تا حجرالاسود به صدا درآید و مطلب را به او بگو. محمدحنفیه چنین کرد اما حجر پاسخی نداد. امام فرمود: اگر تو امام بودی او پاسخت را می داد.
محمد گفت: اینک تو دعا کن.
علی بن الحسین(ع) بعد از دعا، فرمود: ای حجر! از تو می خواهم که وصی امام حسین(ع) را به ما خبر بده.
حجر چنان به لرزه درآمد که نزدیک بود از جای خود خارج شود و به زبان عربی فصیح گفت: بارخدایا! همانا امامت بعد از حسین(ع) به فرزندش علی رسیده است.
پس محمدحنفیه از سخن خود برگشت و پیرو علی بن الحسین(ع) شد.»
سخن علامه مجلسی
ایشان در مورد این حدیث می فرماید: برخی احادیث بر علیه محمدحنفیه است و برخی به جلالت قدر او تاکید دارد که در میان شیعه قابل قبول است. ممکن است این منازعه و مخاصمه ی او با امام سجاد(ع) صوری و ظاهری باشد تا بر همگان معلوم شود که روزی بزرگتر بودن محمدحنفیه را دستاویزی برای اختلاف بین این دو قرار ندهند.»
فرزند برادرم امام است
ابوبصیر از امام باقر(ع) نقل می کند: ابوخالد کابلی پیشخدمت محمدحنفیه بود و به امامت او اعتقاد راسخ داشت. روزی از او در مورد امامتش پرسید. محمدحنفیه گفت: فرزند برادرم امام واجب الطاعه می باشد.
او نزد امام سجاد(ع) آمده و هنگامی که حضرت او را با نام اصلی اش یعنی "کنگر" صدا می کند، می گوید: خدای را شکر که قبل از مرگ امامم را به من شناساند چرا که تنها مادرم نام اصلی مرا می دانست.
بعد از آن، ابوخالد قائل به امامت امام زین العابدین(ع) شد.
خضوع محمدحنفیه در مقابل امام سجاد(ع)
فقیه عظیم الشان، ابن نما، در مقدمه ی رساله ی ذوب النضار، در این باره می فرماید: محمدحنفیه از نظر سن از امام بزرگتر بود و امام را هم از نظر دینی و هم به عنوان یک واجب مقدم می داشت و کمترین کاری را بدون رضایت او انجام نمی داد و امر حضرت را به عنوان ولی و امام اطاعت می کرد.
سپس این عالم بزرگوار درباره ی عهده دار شدن رهبری قیام مختار توسط محمدحنفیه با وجود حضور امام سجاد(ع) می فرماید: «او این رهبری را برای رعایت موقعیت امام و آرامش خاطر ایشان و احتراز از تحمل سنگین این بار برای امام، بر عهده گرفت.»
ابن نما بعد از نقل روایاتی در مقام شامخ محمدحنفیه می فرماید: چگونه ممکن است محمد از اطاعت امام سر باز زند و نعوذبالله از دین خارج شود؟ با این حال که محمد می دانست فرزند برادرش، امام واجب الطاعه است.
و در پایان سخنانش مطالبی در مورد مختارو قیامش می گوید و می فرماید: ابراهیم اشتر در قیام مختار شریک بود و او هرگز در دین خود نظیر نداشت و در اعتقاد و یقین او کمترین انحراف دیده نمی شد و حکم و قضاوت در مورد مختار و ابراهیم یکسان است. 4
امام باقر(ع) محمدحنفیه را به خاک سپرد
امام باقر(ع) فرمود: ... در بیماری محمدحنفیه من در کنارش بودم و خودم چشمانش را بستم و غسلش دادم و کفنش کردم و نماز بر او خواندم و او را به خاک سپردم. 5
جالب است که بدانید اعتقاد به امامت محمدحنفیه پس از مرگ او شکل گرفت و هیچ بعید نیست دستان پنهان بنی امیه و بنی عباس برای خدشه دار کردن مقام ائمه و دامن زدن به این تفکرات، در کار باشد.
خصوصا بنی عباس، چرا که آن ها حکومت خود را بر اساس امامت انتقال شده از محمدحنفیه به ابو هاشم و بعد از آن به محمد بن علی بن عبدالله بن عباس شرعی می دانند!
و به قول دکتر حسن ابراهیم: در واقع بنی عباس وارث کیسانیه هستند. 6
نقش محمدحنفیه در قیام مختار
مطلبی که حائز اهمیت است اینکه چرا محمدحنفیه در قیام مختار نقش بیشتری دارد و به عنوان مهدی مطرح می شود و مختار خود را گاهی وزیر و گاهی داعی و هنگامی معاون و نماینده ی او معرفی می کند.
اشکال مهم در جمله ی اولی است، یعنی حال که نه محمد خود را امام می داند و نه مختار، پس چرا عنوان مهدی به محمدحنفیه داده شد؟
و چرا محمد در مکاتباتش، خود را مهدی معرفی می کند و مختار نیز از او با همین عنوان یاد می کند؟ این مطلب را چگونه می شود توجیه و حل کرد؟
ذکر این نکته لازم است که صرف استفاده از لقب مهدی برای شخص به معنای عام کلمه کمترین اشکالی ندارد و موقعیت قیام این چنین اقتضا می کرده و منظور از مهدی ان مهدی موعود خاص نیست، بلکه این عنوان برای همه ی ائمه به معنای لغوی کلمه و حتی اطلاق به غیر ائمه نیز بدون اشکال است.
سخن شیخ ابوعلی رجالی بزرگ 7
ایشان می فرماید: ... اینکه کشّی گفته است مختار مردم را به محمدحنفیه دعوت می کرد را ما قبول داریم و روشن است و ظاهر قضیه این است که امام سجاد(ع) نامه ها و فرستاده های مختار را، به سبب آشکار شدن جریان قیام، نپذیرفت، به دلیل خبر ایشان از آینده ی قیام و تسلط بنی امیه بر اوضاع.
و عنوان مهدی که مختار مردم را به آن ترغیب و تشویق می کرد چه بسا به علت همراهی با قیام بوده نه اینکه واقعا محمدحنفیه مهدی موعود است.
و اینکه گفته اند مختار معتقد به امامت محمدحنفیه بوده، این مطلب ثابت نشده است. 8
امام سجاد(ع) و قیام مختار
در این بخش سعی دارم تنها سوالاتی مطرح کنم و با وجود جواب سوالات، از شما بخواهم که جواب بدهید.(یعنی جواب ها را بعد از اتمام شما خواهم داد)
اگر واقعا امام سجاد(ع) نهضت مختار را تایید می کرد و یا اذن در قیام را به او داده بود؛ پس:
- چرا امام به طور مستقیم رهبری نهضت مختار را که بخاطر خونخواهی پدر بزرگوارش و شهدای اهل بیت و اصحاب او بود، به عهده نگرفت؟ و آیا این کار امام تخطئه ی عملی کار مختار نبود؟
- بر فرض، اگر موقعیت امام چنین اقتضایی ایجاب نمی کرد که در نهضت شرکت کند، چرا حداقل نام او به عنوان رهبر انقلاب در سخنان مختار در کوفه مطرح نمی شود؟
- چرا امام سجاد(ع) در مواردی، نامه ها و هدایای مختار را می پذیرد و در مواردی فرستاده های مختار را رد می کند؟
لازم به ذکر است قبلا در همین مطالب به طور مفصل جواب این سوالات داده شده اما جواب این سوالات را بر عهده ی شما گذاشتیم.
در خلال بحث، موارد ذکر شده از طرف شما را اگر جواب درست بود به دوستان دیگر هم معرفی خواهیم کرد.
آنچه در قسمت بعد خواهید خواند...
زمینه و فلسفه ی قیام
قیام امام حسین(ع) منشأ بیداری مسلمانان
بذر نهضت ها
نظر مستشرقان
عاشورا، آغاز حرکت شیعه
تصویری از چهره ی یزید
اشاعه ی فساد و فحشا در زمان یزید
میمون یزید
1. کمال الدین، صدوق، ص220 و بحارالانوار، ج 42، ص81.
2. تنقیح المقال، ج3، ص115، کلمه محمد بن حنفیه.
3. اصول کافی، ج1، ص348، کتاب الحجة، باب ما یفصل به بین دعوی المحق و المبطل، حدیث 5.
4. مقدمه رساله ذوب النضار، به نقل از بحارالانوار، ج45، ص349.
5. رجال کشی، ص315، ح569(حدیث طولانی بود و فقط ذیل آن اورده شده است.).
6. تاریخ اسلام، دکتر حسن ابراهیم، ج2، ص10.
7. دقت و نظر و شخصیت علمی ایشان قابل توجه است.
8. منتهی المقال، ابوعلی، کلمه ی مختار.
من به مقاومت خود تا شكست كامل دشمن ادامه خواهم داد ، اما بیعتم را از شما بر می دارم ، هر كس میخواهد برود نه برایش مانعی هست و نه حرجی.