من حتم دارم

آسمانیان بار دیگر به خشم آمده اند

باز مغیره، زیاد را به شام خوانده است.

اینها همان پسران زیاد بن ابیه اند!

و کینه شان همان کینه ی جاهلی...

هر چند خون تازه ات حجتی بود برای بینا شدنشان!

اما امان از دل های مرده شان!

و من می دانم که تو هنوز بر عهد خود استواری...

که عهد کردی شمیشر و خرمن آتش را تاب بیاوری اما تبری از مولا...هرگز!

و اگر به شرق و غرب رَوی، باز دلداده حضرت مولایی...

و حتم دارم، هر کجا باشی ،چشم نگران حرم خواهر حضرت عشقی...

و حال بهتر میفهمم حکمت 40 شِبه قبر را!

حجر بن عدی!

حالا بیشتر شبیه ام ابیها شده ای...