بن عفيف : خاكت بر دهان ابن مرجانه ،تو حسين را دروغگو و پسر دروغگو مي خوانی؟
به خدا قسم دروغگو تويي و آن خليفه فاسق و جاهلتان كه عطش قدرت كورتان كرد و دست به خون راستگو ترين و عزيز ترين خلق خدا آلوده كرديد و تو ای پسر مرجانه بدكاره كه بر سر بريده پسر پيامبر و بر لبهاي نازنينش چوب خيزران كوفتی


بن عفيف: به خدا قسم كور نبودم مادرتان را به عزايتان مي نشاندم
اسماء....اسماء، جان پدر اسير شدی؟ مبادا بي تابي كنی،به دخت پيامبر "زينب كبری" بينديش تا ارام شوی داغ تو در برابر داغ زينب خيلي حقير است جان پدر


مختار :
تو چرا اينجا هستي بن عفيف؟

بن عفيف : امده ام شلاق بخورم و پوست كلفت كنم تا شايد بتوانم داغ حسين راتحمل كنم،چشمان كورم حجاب گوشهايم شد تا ندای هل من ناصر حسين را نشنوم،وقتي شنيدم حسين را كشتند و اهل بيتش را به اسيری بردند.ای خدا كورم محشور كن تا چشم در چشم پيامبرت نشوم. خدايا در صفين وقتي چشمانم زخم برداشت علي دست بر زخم نهاد و قدرت نگاهم را به گوشهايم بخشيد تا كور نباشم ،پس چرا كور بودم وبه كربلا نرسيدم؟
چرا نشانه های راه عشق به علی  را گم كردم ؟ ميثم خواست نشانه ها را در گوشت بخواند بن عفيف ، تو بيچاره حاضر نشدی بشنوی , ای خاك بر سرت بن عفيف...خاك بر سرت بن عفيف

 


 



مختار : ارام باش بن عفيف ارام باش، تو تنها گم گشته عالم عشق نيستی ، من هم كه چشم داشتم گم شدم ،من هم تا روزی كه ميثم به درخت نخلش اويخته شد به او و حرفهايش باور نداشتم ،روزی كه خبر مرگ مسلم را شنيد آنچنان ولوله ای در زندان به راه انداخت كه پسر مرجانه چاره ای جز كشتنش نداشت .

ميثم تمار : درب خيبر را عشق از جا كند،اگر نه علی هم ادمی بود مثل من و و شما .عشق خدا بود كه بازوی علی را پر كرد از قدرت لايتناهی خداوندی،به يك تكان در خيبر را از جا كند، عشق و ايمانت را به بازو بده ببين چه معجزه ها مي كند

 

 

 

با سلام

به نظر شما

۱-گمراهانی که در سپاه یزیدیان به سوی اباعبدالله سنگ و نیزه و .. پرتاب کردند گنهکارترند

یا آنان که آگاه به مقام حضرت بودند و سکوت اختیار کردند؟

 

و

۲-چرا در شب عاشورا بسیاری از یاران امام ٬ او را تنها گذاشته و رفتند؟

آیا مقام حضرت را نشناخته بودند؟

آیا به علم و مقام و معنویت کسی  که منزل به منزل همراه و همقدمش بودند و مقتدای نمازشان بود٬ یقین نداشتند؟

 

۳-میثم تمار و مختار در حادثه ی فرار زندانیان دو رویه ی کاملا متفاوت را برگزیدند. در صورتیکه هر دو مقتدایی چون علی(ع) داشتند.

کار کدامیک را میپسندید؟ چرا؟

آیا مدد از مولا بدون درایت مولا کار درستی است؟

 

۴-درست و غلط از دیدگاه شما در امور معنوی چیست؟

 

یا علی