ابن اشعث : او يك هاشمي است بن حريث، از طايفه شيران عرب،از تبار حمزه و علي ،تا شمشير در كفش باشد مشكل بتوانیم حريفش شويم

بن حريث : من اكراه دارم او را بكشم بن اشعث،امانش بده شايد تسليم شود


 

ابن زياد : حرفي بزن مسلم

مسلم : مرا مي كشي يا امانم مي دهي؟
ابن زياد : چرا مي پرسي؟
مسلم : من به وعده امان شمشير نهادم وگرنه تسليم نمي شدم،كشته شدن در ميدان رزم برايم گواراتر بود.



سعد : وصيت كن مسلم
مسلم : به پسر عمم حسين خبر بده كه باز گردد و به كوفه نيايد ،بعد از مرگم جثه ام را بستان و در گور كن كه بر زمين نماند،در كوفه هم هفتصد درهم مقروضم مي خواهم ادا كني


مسلم : تشنه ام قدحي آب مي خواهم
ابن زياد : بن حريث ابش دهيد ،البته در سفالينه ای كه به حرام گوشتان آب مي دهيد ،او مرتد  شده است و به هر چه لب بزند شرعا نجس است
مسلم : مرتد تويي ،مرتد تويي كه بي قصاص آدم مي كشي و خون كساني را مي ريزی كه كشتنشان حرام است ،كسي كه ازسر خشم و سوء ظن ادم مي كشد بيشتر سزاوار ارتداد است،نفس و عرق چون تويی نجس است كه دلت را خانه ابليس ساخته ای
ابن زياد : ابلیس تويي كه به هوای پيروی از نفس به خليفه مسلمين شوريده ای و و بر روی امير مسلمين تيغ كشيده ای و بين مسلمين نفاق كرده ای.ارتدادت محرز ومسلم است ،من تو را برای رضای خدا خواهم كشت نه از سر خشم و سوء ظن

 









وتو خود را در میان جمعی که این خطابه ها را میشنود بببین

تو یک قاضی

برای قلب خودت

قضاوت کن

چه کسی را مرتد می دانستی؟

و چرا؟