شیر خدا و رستم دستانم آرزوست(8)

ابن اشعث : او يك هاشمي است بن حريث، از طايفه شيران عرب،از تبار حمزه و علي ،تا شمشير در كفش باشد مشكل بتوانیم حريفش شويم
بن حريث : من اكراه دارم او را بكشم بن اشعث،امانش بده شايد تسليم شود
ابن زياد : حرفي بزن مسلم

مسلم : مرا مي كشي يا امانم مي دهي؟
ابن زياد : چرا مي پرسي؟
مسلم : من به وعده امان شمشير نهادم وگرنه تسليم نمي شدم،كشته شدن در ميدان رزم برايم گواراتر بود.

سعد : وصيت كن مسلم
مسلم : به پسر عمم حسين خبر بده كه باز گردد و به كوفه نيايد ،بعد از مرگم جثه ام را بستان و در گور كن كه بر زمين نماند،در كوفه هم هفتصد درهم مقروضم مي خواهم ادا كني
مسلم : تشنه ام قدحي آب مي خواهم
ابن زياد : بن حريث ابش دهيد ،البته در سفالينه ای كه به حرام گوشتان آب مي دهيد ،او مرتد شده است و به هر چه لب بزند شرعا نجس است
مسلم : مرتد تويي ،مرتد تويي كه بي قصاص آدم مي كشي و خون كساني را مي ريزی كه كشتنشان حرام است ،كسي كه ازسر خشم و سوء ظن ادم مي كشد بيشتر سزاوار ارتداد است،نفس و عرق چون تويی نجس است كه دلت را خانه ابليس ساخته ای
ابن زياد : ابلیس تويي كه به هوای پيروی از نفس به خليفه مسلمين شوريده ای و و بر روی امير مسلمين تيغ كشيده ای و بين مسلمين نفاق كرده ای.ارتدادت محرز ومسلم است ،من تو را برای رضای خدا خواهم كشت نه از سر خشم و سوء ظن
وتو خود را در میان جمعی که این خطابه ها را میشنود بببین
تو یک قاضی
برای قلب خودت
قضاوت کن

چه کسی را مرتد می دانستی؟
و چرا؟
من به مقاومت خود تا شكست كامل دشمن ادامه خواهم داد ، اما بیعتم را از شما بر می دارم ، هر كس میخواهد برود نه برایش مانعی هست و نه حرجی.