گالری قسمت 1 21

  

مختار : الحمدلله . ساقه ساقه گندمزارت به دخترکان دم بخت می ماند ابوسلیم . ببین چه می لولند و می رقصند و دلبری می کنند؟ دستت درست. الحق که با این دسترنج طلا را حقیرکرده ای

 

 ...

گالری قسمت 1 7


ذربی : خدایا به شکرانه نعمتت و به حرمت دانه ای که پاشیدیم، مشتی برای پرنده ، مشتی برای چرنده، مشتی برای خزنده ، مشتی برای خوشه چین و رونده ،به نیت اقبال و طبع بلند، زهر جان حسود و بخیل و ... و دغل، به کوری چشم شور تا نفخه صور ، به چشمداشت زراعتی بی خار و غش ، به وعده نانی پاک و بی غل و غش،  به حق نان و نمک ، به حق خمس و زکاتی که حق الناس است جهت اطعام مستحق و مستمند ، بیفزا به برکت این خوشه های زرد

گالری قسمت 1 2


مختار: من غربت و تنهایی پدرش علی را دیده ام. وقتی کوفیان با شمشیرهای آخته به خیمه اش ریختند و قصد جانش را کردند. تو به قدر من عراق عرب را نمی شناسی کیان. معاویه و عمروعاص بر اشتر جهل کوفیان سوارند.آن ها بازی را در صفین بردند.
عراق ، روزی فتح شد که قرآن های مکر عمروعاص برنیزه رفتند

گالری قسمت 1 8

ابن مسعود : تلاش برای معاش نوعی مجاهدت هست اما نه در زمانی که عده ای تیشه برداشته و می خواهند ریشه دینت را قطع کنند. می دانی چرا امام به کوشک سفید آمده مختار؟

 

------

سلام

اگه موافق باشید٬قصد داشته و دارم که از نخستین قسمت مختارنامه رو٬ از بخش دیالوگ های ماندگار سایت بردارم و با گذاشتنش روی وبلاگ هم تجدید خاطره ای کرده باشیم و هم بحثهای ناتمام رو با فراق خاطر به پایان برسونیم.

و هم یکی از دیالوگها رو برای بحث انتخاب کنیم و درموردش صحبت کنیم.

شاید واسه  این قسمت٬ بخشهایی که با رنگ قرمز مشخص شده برای بحث مفید باشه

 

یا علی